صدایش را صاف میکند و نگاه میکند زیر سایه ای مبهم رد پای کلمات را ..
خم میشود آرام ..
سکوت میشود میان این همه واژه ناگفته ../ میان این فصل از کلمات که جا مانده اند در اندوه زمستانی سرد در کوچه ای بن بست از خاطرات ..
ثانیه ها به سرعت میروند و قلمم رد شعری را زده تا انتهای این کوچه بن بست که ادعا میکند شعری از او گذشته ...